گروه بین الملل خبرگزاری فارس؛ هادی محمدی:
برای شناخت پدیدههای گوناگون، روشهای متفاوتی وجود دارد که یکی از آنها تکیه بر روش رفتارشناسی است. یعنی اگر از منشأ و سرآغاز شکلگیری یک پدیده بیاطلاع هستیم، از طریق غیرمستقیم و بقول فلاسفه، به روش استقرایی میتوان تا حدود زیادی به ماهیت آن پدیده نزدیک شویم.
تمام اسناد تاریخی، از نقش انگلیس در شکلدهی به جریان وهابیت سخن میگویند که در دهههای اولیه قرن گذشته پایهگذاری شده و یک شناسنامه اسلامی هم برای آن در نظر گرفته شده است. این انتخاب که یک اندیشه و برداشت انحرافی از اسلام که کمترین قرابت را با نحلههای چهار فرقه اهل سنت دارد، انتخاب میشوند، جای تأمل دارد! انگلیس در آن دوره برای گسترش امپراتوری جهانی با مانع جدی امپراتوری عثمانی روبرو بود که فروپاشی این امپراتوری در منطقهای که امروز به خاورمیانه و یا غرب آسیا معروف است، در دستورکار انگلیس قرار داشت. اینکه مذهب اهل سنت در امپراتوری عثمانی، مشرب اعتقادی بود، برای کارگزاران انگلیس، محدودیت انتخاب ایجاد میکرد. این انتخاب باید به نحوی میبود که از ویژگی انحصاری برای انگلیسیها برخوردار باشد. لذا در کنار گسترش روابط ویژه با قبایل و عشایر و بزرگان عرب در عربستان و اردن و فلسطین، یک جریان انحصاری اعتقادی را نیز که در آن زمان منفور فرق اسلامی و علمای اهل سنت بودند را در نظر گرفت. نکته مشترک این است که به هر دو جریان عشایری و وهابیت وعده حمایت و قدرت داده و از آنها برای فروپاشی و تجزیه امپراتوری عثمانی از درون بهره گرفت. نکته جالبتر اینکه بهموازات این جریانسازی استعماری، در فلسطین نیز نطفه نامشروع دیگری از سوی انگلیس در حال تکامل بود که بعدها بهعنوان صهیونیسم جهانی و با کارسازیهای بینالمللی و حمایت و تأیید سازمان ملل، کشوری بنام اسرائیل را شکل دادند.
ویژگی رفتاری انگلیسی آنچنان بود که در ساختارهای اجتماعی و بومی، اهرمهای پایدار را انتخاب میکرد تا در شرایطی زمینههای نفوذ خود را تضمین کند. در فلسطین این اهرمسازی پایدار از طریق سیاست پرحجم مهاجرت در سایه حضور و قیمومیت انگلیسی در فلسطین بود، ولی در عربستان و اردن و عراق و با مؤلفههای بومی و انحصاری، برای دورههای طولانی برنامهریزی کردند.
حاصل یک روند چند دهساله در فلسطین به تأسیس رژیم جعلی صهیونیستی و در عربستان به شکلدهی نظام آلسعود با یک پیوست اعتقادی به نام وهابیت منتهی شد. انگلیس که نمیتوانست جریان اسلامگرایی را مهار، مدیریت و دچار انحراف نماید، از طریق حاکم کردن یک اندیشه انحرافی بنام وهابیت که از مؤلفههای قدرت ژئوپلتیکی و منابع نفتی هم برخوردار بود و قبله مسلمانان و همه تمدن و میراث اسلامی باقی مانده از پیامبر اکرم(ص) را در خود داشت، برای اثرگذاری بر تمامی فرق اسلامی و به بیراهه بردن آنان، این هدف را دنبال کرد.
حاکمیت خانوادگی آلسعود، خود را بهعنوان خادمالحرمین و نماد اسلامی قرار دادند و موریانهوار به دنبال گسترش فرهنگ انحرافی وهابی ـ تکفیری در دیگر فرق اسلامی پرداختند. همه این تلاشها برای یک هدف بزرگ استعماری انگلیسی به اجرا درآمدند و صهیونیسم و وهابیت بهعنوان دو بال و بازوی تحقق اهداف فوق عمل کردند که در ظاهر با یکدیگر هیچ نسبتی نداشتند. آنچه موجب شد تا چندین دهه افکار عمومی جهان اسلام دچار فریب شود، مسیر طولانی فریبکاری از سوی این رژیم دستساز انگلیسی بود. اگر سه یا چهار دهه قبل بر اساس قرائن و اخبار اولیه، ماهیت واحد و وهابیت و صهیونیسم که از یک مادر یعنی انگلیس سرچشمه گرفتهاند، مورد تأکید قرار میگرفت، افکار عمومی جهان با سختی میتوانست آن را بپذیرد، ولی اضطراری شدن شرایط منطقهای که ابزارهای وابسته به استعمار انگلیسی ـ غربی را در تنگنای موجودیتی قرار داده، موجب شده است تا نقاب نفاق تدریجا به کنار برود و ماهیت یکسان با صهیونیستها نمایان شود.
این رخداد، از زمانی شروع شد که انقلاب اسلامی ایران، اندیشه اصیل اسلام محمدی را در یک انفجار اجتماعی به نمایش گذاشت و تدریجا به شکلگیری جریانهای مقاومت منطقهای منتهی شد. ماهیت این جریانها مقاومتی، استعمارستیزی و صهیونیسمستیزی بود که آرامش صهیونیستها را که در سایه برنامههای استعماری شکلگرفته بود، برهم زد.
مقاومت اسلامی لبنان در دو دهه پرانرژی، رژیم صهیونیستی را به چالش کشید و از لبنان اخراج کرد و به الگوی پیروز برای افکار عمومی منطقه تبدیل شد. صهیونیستها که در قاموس خود، شکست را تعریف نکرده بودند، در سال 2006 به حزبالله لبنان حمله کردند و اولین شکست این رژیم در مقابل چشم افکار عمومی جهان و ارتشهای عربی ثبت گردید.
با شکست جنگ 33 روزه، صهیونیستها همواره به دنبال تکرار حمله و انتقام از حزبالله بودند، ولی همین راهبرد موجب شد تا حزبالله نیز به گسترش قدرت خود تکیه کرده و به نقطهای از بازدارندگی در مقابل رژیم صهیونیستی برسد. در عرصه منطقهای هم انقلاب اسلامی به استحکام قدرت ملی و نفوذ منطقهای پرداخت و شرایط بهگونهای شد که قدرتهای استعماری در هیچ نقطهای از منطقه خاورمیانه، امکان نادیده گرفتن انقلاب اسلامی را نداشتند. به میزانی که تفکر استقلال و عزتخواهی در منطقه رشد میکرد، زمینه قدرت ایران افزایش و حکومتهای همپیمان و متحد قدرتهای استعماری در چالش بیشتر قرار میگرفتند.
طرحهای استکباری و ارتجاع منطقه فقط از سوی محور مقاومت به شکست میرسید و مهمتر از اینکه قدرتهای استعماری فاقد راهبرد مؤثر بودند، دوقلوهای انگلیسی در منطقه احساس تهدید موجودیتی پیدا نمودند.
بیشتر مراکز پژوهش و امنیتی و یا استراتژیستهای غرب بر یک مفهوم اشتراکنظر دارند. حاکمیت آلسعود در خطر فروپاشی است و رژیم صهیونیستی نمیتواند در یکی، دو دهه آینده موجودیت داشته باشد.
حاصل این شرایط بغرنج این است که همه نمایشی که صهیونیستها و وهابیون در یکصد سال گذشته اجرا کردهاند تا دولتهای دستنشانده را مستقل و جدای از صهیونیسم نشان دهند، امروز ناچارند کنار گذاشته و آرمان فلسطین که خود را سینهچاک دفاع از آن نشان میداند، هیچ اهمیتی ندارد و اصل این است که صهیونیستها و ارتجاع عرب و بهویژه وهابیت انگلیسی، ماهیت پنهان و همکاری ناپیدا را کنار گذاشته و علناً در کنار هم قرار گیرند تا ضریب موجودیت خود را چند صباحی طولانیتر کنند.
نکته مهم این است که این دو ظرفیت بهطور پنهان در کنار هم قرار داشتند و فقط در ظاهر ژست مخالفت و دشمنی را نشان میدادند. یعنی اینکه علنی شدن ماهیت موجودیتی و رفتاری صهیونیست و وهابیت و ارتجاع مزیت مهمی برای آنها تولید نمیکند، بلکه جهان اسلام، افکار عمومی منطقه و جهان که ابزار استمرار حکومتهای آنها بوده را از دست میدهند.
امروز خاخامهای اسرائیلی و روحانیون وهابی فقط علیه مقاومت و محور مقاومت، فتوا صادر میکند و آنچه از سه دهه قبل با نامهای حرکتهای جهادی قرار بود تا بهموازات انقلاب اسلامی، یک هویت جذاب برای جهان اسلام تولید کند، فقط برای حفظ دیکتاتوریهای منطقهای، منافع استعماری ـ انگلیسی، حفظ رژیم صهیونیستی و تولید یک کمربند امنیتی وهابی (بهجای لحد در لبنان) و مقابله با محور مقاومت و انقلاب اسلامی عمل خواهند کرد.
همانگونه که در سوریه، غرب از روی ناچاری در پیوندی آشکار با تروریست تکفیری قرار گرفته تا پروژه استعماری در منطقه را به نقطه مطلوب خود برساند، امروز وهابیت هم بهناچار سر از تلآویو بیرون میآورد و هیأتهای صهیونیستی به سرزمین وحی پا میگذارند تا برای حفظ موجودیت خود و مقابله با محور مقاومت و انقلاب اسلامی، تلاش جدیدی بکنند.
فرمانده نیروی هوایی ارتش آمریکا با اشاره به توافق روسیه و ایران در مورد تحویل سامانه موشکی دفاعی اس 300 نگرانی خود را در این باره ابراز کرد.
به گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری اسپوتنیک، ژنرال مارک ولش، فرمانده نیروی هوایی ارتش آمریکا گفت: آمریکا به شدت در مورد صادرات سامانههای دفاع هوایی روسیه به کشورهای نظیر ایران نگران است.
نگرانی این مقام نظامی آمریکایی در حالی مطرح میشود که اس 300 یک سامانه دفاعی است و قابلیت تهاجمی ندارد.
او گفت: من به شدت در این باره نگران هستم و به همین دلیل است که اظهار میکنم ما نیز باید به بهروزرسانی تسلیحات نظامی و هستهای خود ادامه دهیم.
او با اشاره به این که هم اکنون جنگندههای روسی در اختیار 53 کشور جهان قرار گرفته است، گفت: روسیه به تازگی قرارداد تحویل سامانه موشکی اس 300 را با سوریه و ایران به امضا رسانده و همچنین قرار است در آینده نزدیک برای تحویل سامانه دفاعی موشکی اس 400 نیز با ایران به توافق برسد.
در ماه فوریه وزارت دفاع روسیه اعلام کرد که قرار است در اکتبر 2016 نسل جدیدی از سامانههای موشکی دفاعی اس 400 فعالیت خود را آغاز کند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، به نقل از بلومبرگ، به گفته مقامات شرکت عرب پترولیوم پایپ لاینز، که مدیریت خط لوله سومد را در اختیار دارد، این شرکت همچنان در حال بررسی بندهای مختلف توافقی است که منجر به لغو تحریم های ایران در ماه ژانویه شده است.
یکی از مقامات شرکت عرب پترولیوم که نخواست نامش فاش شود گفت، این شرکت قبل از صدور مجوز ارسال نفت ایران از طریق این خط لوله، به دنبال اطمینان یافتن از این مسئله است که ایران به مقررات تحریم ها پایبند است. صادرات نفت ایران از طریق این خط لوله از اوت 2012 متوقف شده است.
شرکت جنرال پترولیوم مصر 50 درصد سهام خط لوله سومد را در اختیار دارد. این خط لوله دریای سیاه را به مدیترانه متصل می کند. شرکت دولتی سعودی عربین عربستان (آرامکو) نیز 15 درصد سهام این خط لوله را در اختیار دارد. 15 درصد دیگر از سهام خط لوله مذکور متعلق به شرکت اینترنشنال پترولیوم اینوستمنت امارات و 15 درصد هم متعلق به 3 شرکت کویتی است. 5 درصد باقیمانده هم متعلق به شرکت قطر پترولیوم می باشد.
بعد از لغو تحریم ها ایران قصد دارد صنعت انرژی خود را احیا نماید. ماه گذشته این کشور اولین محموله نفتی خود بعد از لغو تحریم ها را به مشتریان اروپایی اش ارسال کرد.
اختلافات سیاسی بین ایران و عربستان که تحت حمایت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس قرار دارد، رقابت آنها برای به دست آوردن سهم بیشتر از بازار نفت را تشدید کرده است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، به نقل از بلومبرگ، به گفته مقامات شرکت عرب پترولیوم پایپ لاینز، که مدیریت خط لوله سومد را در اختیار دارد، این شرکت همچنان در حال بررسی بندهای مختلف توافقی است که منجر به لغو تحریم های ایران در ماه ژانویه شده است.
یکی از مقامات شرکت عرب پترولیوم که نخواست نامش فاش شود گفت، این شرکت قبل از صدور مجوز ارسال نفت ایران از طریق این خط لوله، به دنبال اطمینان یافتن از این مسئله است که ایران به مقررات تحریم ها پایبند است. صادرات نفت ایران از طریق این خط لوله از اوت 2012 متوقف شده است.
شرکت جنرال پترولیوم مصر 50 درصد سهام خط لوله سومد را در اختیار دارد. این خط لوله دریای سیاه را به مدیترانه متصل می کند. شرکت دولتی سعودی عربین عربستان (آرامکو) نیز 15 درصد سهام این خط لوله را در اختیار دارد. 15 درصد دیگر از سهام خط لوله مذکور متعلق به شرکت اینترنشنال پترولیوم اینوستمنت امارات و 15 درصد هم متعلق به 3 شرکت کویتی است. 5 درصد باقیمانده هم متعلق به شرکت قطر پترولیوم می باشد.
بعد از لغو تحریم ها ایران قصد دارد صنعت انرژی خود را احیا نماید. ماه گذشته این کشور اولین محموله نفتی خود بعد از لغو تحریم ها را به مشتریان اروپایی اش ارسال کرد.
اختلافات سیاسی بین ایران و عربستان که تحت حمایت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس قرار دارد، رقابت آنها برای به دست آوردن سهم بیشتر از بازار نفت را تشدید کرده است.